شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا

*خاطره*

+ اسمان ، پرده ي شب را کشيد و چراغ ستاره ها را روشن کرد نسيمي وزيد و ماه نيمرخش را تابان کرد پيرزن آهي کشيد و چشم انتظار به ماه خيره شد باز هم امروز کسي براي ديدنش نيامد چشمانش را بست تا شايد عزيزانش را در خواب ببيند ... -خود نوشت-
عالي بود عزيزم ... امروز حرف از مادر ک ميشه اشک تو چشام جمع ميشه .... کاش هيچ مادر و پدري چشم انتظار نمونه .... کاش بچه ها هميشه قدردان مادر و پدرها باشن
ايکاش مامان بزرگم زنده بود .... با اين عکس ياد مامان بزرگم افتادم ....:'(
هايدي
مادر:'(:'(:'(:'(:'(
{a h=banamak57}هايدي{/a} :( :'( خدا مامانتو رحمت کنه @};-
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} ممنون عزيزم :(@};-
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} @};-
چراغ جادو
*خاطره*
رتبه 75
21 برگزیده
36 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top